محل تبلیغات شما

اشعار شاعران بزرگ ایران



عكس روی تو چو در آینه جام افتاد
عارف از خنده می در طمع خام افتاد
حسن روی تو به یك جلوه كه در آینه كرد
این همه نقش در آیینه اوهام افتاد
این همه عكس می و نقش نگارین كه نمود
یك فروغ رخ ساقیست كه در جام افتاد
غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید
كز كجا سر غمش در دهن عام افتاد
من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم
اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد
چه كند كز پی دوران نرود چون پرگار
هر كه در دایره گردش ایام افتاد
در خم زلف تو آویخت دل از چاه زنخ
آه كز چاه برون آمد و در دام افتاد
آن شد ای خواجه كه در صومعه بازم بینی
كار ما با رخ ساقی و لب جام افتاد
زیر شمشیر غمش رقص كنان باید رفت
كان كه شد كشته او نیك سرانجام افتاد
هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است
این گدا بین كه چه شایسته انعام افتاد
صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی
زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد

بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
كه تاب من به جهان طره فلانی داد
دلم خزانه اسرار بود و دست قضا
درش ببست و كلیدش به دلستانی داد
شكسته وار به درگاهت آمدم كه طبیب
به مومیایی لطف توام نشانی داد
تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
كه دست دادش و یاری ناتوانی داد
برو معالجه خود كن ای نصیحتگو
شراب و شاهد شیرین كه را زیانی داد
گذشت بر من مسكین و با رقیبان گفت
دریغ حافظ مسكین من چه جانی داد

کیف پول پرفکت مانی
اگه شما هم قصد فعالیت در اینترنت را دارید من این کیف پول را به شما معرفی می کنم.
برای ایجاد این کیف پول باید اول در سایت پرفکت مانی عضو شوید. این سایت در حال حاضر میلیون ها کاربر از سراسر جهان را داراست و اعتبار زیادی دارد. شما بعد از عضویت در این سایت یک کیف پول رایگان را در اختیار خواهید داشت که نیازی به ورفای کردن ندارد.
کیف پول دلاری با U شروع می شود وبا استفاده از صرافی های موجود در ایران می توانید حساب ریالیتون را به دلار پرفکت مانی و یا یورو پرفکت مانی که با E شروع میشه ، تبدیل کنید. و از آن در سایت های کلیکی و یا سایت های بیت کوینی و. استفاده کنید. لینک عضویت:https://goo.gl/5sy4VH
کیف پول پاییر
این سایت نسبت به پرفکت مانی جدید تر است ولی با وجود جدید بودنش اعتبار زیادی کسب کرده است. یکی از کاربرد های عالی این سایت قابلیت تبدیل حسابتون به انواع مختلف ارزها و کیف پول هاست و به نوعی یک صرافی به حساب می آید. شما عزیزان میتونید با استفاده از صرافی های موجود در ایران دلار پاییر را خریده و در این کیف پول بریزید. پس اگر شما هم می خواهید از سایت های مختلف بین المللی کسب درآمد دلاری و . داشته باشید همین حالا میتونید در این سایت عضو شده و از مزایای آن بهره ببرید. لینک عضویت: https://goo.gl/hQVpf4


ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
تا دامن كفن نكشم زیر پای خاك
باور مكن كه دست ز دامن بدارمت
محراب ابرویت بنما تا سحرگهی
دست دعا برآرم و در گردن آرمت
گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی
صد گونه جادویی بكنم تا بیارمت
خواهم كه پیش میرمت ای بیوفا طبیب
بیمار بازپرس كه در انتظارمت
صد جوی آب بستهام از دیده بر كنار
بر بوی تخم مهر كه در دل بكارمت
خونم بریخت و از غم عشقم خلاص داد
منت پذیر غمزه خنجر گذارمت
میگریم و مرادم از این سیل اشكبار
تخم محبت است كه در دل بكارمت
بارم ده از كرم سوی خود تا به سوز دل
در پای دم به دم گهر از دیده بارمت
حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست
فی الجمله میكنی و فرو میگذارمت


بنگر كه از كجا به كجا می فرستمت
حیف است طایری چو تو در خاكدان غم
زین جا به آشیان وفا می فرستمت
در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست
میبینمت عیان و دعا می فرستمت
هر صبح و شام قافلهای از دعای خیر
در صحبت شمال و صبا می فرستمت
تا لشكر غمت نكند ملك دل خراب
جان عزیز خود به نوا می فرستمت
ای غایب از نظر كه شدی همنشین دل
میگویمت دعا و ثنا می فرستمت
در روی خود تفرج صنع خدای كن
كیینه خدای نما می فرستمت
تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا می فرستمت
ساقی بیا كه هاتف غیبم به مژده گفت
با درد صبر كن كه دوا می فرستمت
حافظ سرود مجلس ما ذكر خیر توست
بشتاب هان كه اسب و قبا می فرستمت

یا رب سببی ساز كه یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت

خاك ره آن یار سفركرده بیارید
تا چشم جهان بین كنمش جای اقامت

فریاد كه از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت

امروز كه در دست توام مرحمتی كن
فردا كه شوم خاك چه سود اشك ندامت

ای آن كه به تقریر و بیان دم زنی از عشق
ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت

درویش مكن ناله ز شمشیر احبا
كاین طایفه از كشته ستانند غرامت

در خرقه زن آتش كه خم ابروی ساقی
بر میشكند گوشه محراب امامت

حاشا كه من از جور و جفای تو بنالم
بیداد لطیفان همه لطف است و كرامت

كوته نكند بحث سر زلف تو حافظ
پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت


سایت کلیکی خارجی minerva-clicks در حال حاضر در رتبه دوم سایت های کلیکی قرار دارد و سایت قابل اعتمادی است که تا کنون مشکلی در پرداختی ها نداشته است . با کلیک بر روی بنر زیر به راحتی میتونید در این سایت عضو شوید و درآمد دلاری عالی را تجربه کنید . توجه کنید که در هنگام ثبت نام یا رجیستر کردن حروف کپچایی که وارد میکنید حروف کوچک باشه چون حروف بزرگ رو قبول نمیکنه .


                                   

کسب درآمد دلاری بی نظیر با سایت قدیمی و قابل اعتماد shortest . این سایت هم فابلیت کسب درآمد از طریق کوتاه کردن لینک را برای کاربران خود فراهم کرده است و هم امکان کسب درآمد از طریق استخراج بیتکوین را دارد . شما می توانید لینک های کو تاه خود را هر جایی که دوست دارید ( مانند شبکه های اجتمایی ، ایمیل ، وبلاگ ، وبسایت و . ) به اشتراک گذاشته و کسب در آمد کنید . شما عزیزان میتوانید درآمدهای کسب شده خود را به حساب وبمانی خود انتقال دهید . پس وقت خود را هدر ندهید و با عضویت در این سایت درآمد عالی را تجربه کنید . برای عضویت دراین سایت بر روی بنر زیر کلیک کنید :






کسب درآمد

کسب درآمد از اپیزو opizo

 

اپیزو یک سایت کوتاه کننده لینک و کوتاه کننده متن می باشد که شما می توانید از آن برای کسب درآمد از لینکها و  مطالب خود استفاده نمایید . در اپیزو نیاز نیست حتما فایلی را آپلود کنید شما می توانید از هر لینک یا متن مناسب بازدیدکنندگان خود، استفاده کرده و آنرا تبدیل به لینک اپیزو کرده و بین دوستانتان به اشتراک بگذارید.

 

 

 

در اپیزو به سه روش می توان درآمد کسب کرد :

1- کسب درآمد از کوتاه کردن لینک

2- کسب درآمد از کوتاه کردن متن

3- کسب درآمد با استفاده از جذب زیرمجموعه

 

 

 

 

1- کسب درآمد از کوتاه کردن لینک

کوتاه کردن لینک چیست ؟ کوتاه کردن لینک یعنی تبدیل یک لینک طولانی به یک لینک کوتاهتر. در این روش شما با تبدیل لینکهای سایتهای دیگر و یا لینکهای دانلود وبسایت و یا کانال خود به لینک اپیزو و سپس به اشتراک گذاشتن آن لینک با مخاطبان کسب درآمد میکنید .

 

صفحه نمونه رد تبلیغ روی لینک کوتاه : نمونه لینک کوتاه اپیزو به همراه تبلیغ

 

نحوه محاسبه درآمد لینک کوتاه برای هر بازدید ایرانی

بازدید اول یک نفر 40 ریال

بازدید دوم همان شخص 30 ریال

بازدید سوم همان شخص 40 ریال

بازدید چهارم همان شخص 30 ریال

بازدید پنجم همان شخص 40 ریال

مجموعا 0 ریال برای هر نفر بازدیدکننده در هر روز محاسبه میشود .

 

نحوه محاسبه درآمد لینک کوتاه برای هر بازدید خارجی

بازدید اول یک نفر 50 ریال

بازدید دوم همان شخص 40 ریال

بازدید سوم همان شخص 40 ریال

بازدید چهارم همان شخص 30 ریال

بازدید پنجم همان شخص 40 ریال

مجموعا 200 ریال برای هر نفر بازدیدکننده خارجی در هر روز

 

 

 

2- کسب درآمد از کوتاه کردن متن (جدید)

هرمتنی که برای مخاطبین شما ، ارزش مشاهده داشته باشد می تواند برای شما درآمد تولید کند .

با استفاده از ابزار جدید اپیزو فکس Fax.is می توانید هر مطلبی را تبدیل به یک لینک کوتاه کرده و با مخاطبین دوستان و یا دنبال کنندگان خود به اشتراک گذاشته و درآمد کسب کنید .

 چه متن هایی را میشه  تبدیل به لینک کوتاه کرد ؟

  • - یک قطعه کد برنامه نویسی

  • - یک مقاله و یا  تحقیق علمی .

  • - مجموعه از لینکهای دانلود ، لینکهای وبسایت و یا کانال .

  • - یک خبر مهم و یا تیتر داغ روز که بازدیدکنندگان برای مشاهده آن حاظر به مشاهده تبلیغات باشند

  • - مجموعه از رمز فایل و یا رمز عبور

  • - و کلا هر متن یا عبارتی که دریافت آن برای مخاطبین شما ارزشمند باشد

لازم به ذکرست هرگز نباید با مطالب بیهوده و صرفا جهت کسب درآمد مخاطبین خود را وادار به مشاهده اپیزو کرد ، اینکار علاوه بر اینکه خلاف قوانین اپیزوست باعث ریزش مخاطب ، کاهش درآمد و در آخر نیتی و عدم بازگشت بازدیدکنندگان درآینده خواهد شد .

 

صفحه نمونه رد تبلیغ متن کوتاه :  نمونه متن کوتاه شده با اپیزوفکس به همراه تبلیغ

 

نحوه محاسبه درآمد متن کوتاه برای هر بازدید ایرانی و یا خارجی

در بازدیدهایی که به واسطه متن کوتاه ایجاد میشود از هر بازدید میزان 40 ریال درآمد محاسبه میشود . از هر آی پی در روز نیز میتوان روزانه 5 بار  کسب درآمد نمود  مجموعا 200 ریال برای هر نفر بازدیدکننده ایرانی و خارجی در هر روز محاسبه میشود .

بطور مثال اگر شما 5 متن مختلف را تبدیل به لینک اپیزو کرده و برای 1000 نفر ارسال کنید 200000 ریال یا 20 هزار تومان کسب درآمد خواهید کرد .

 

 

 

3- کسب درآمد با استفاده از جذب زیرمجموعه

در این روش شما با به اشتراک گذاری لینک و بنر زیرمجموعه گیری اپیزو که در پنل کاربری شما قرار دارد اقدام به جذب زیرمجموعه خواهید کرد و 5% از درآمد هر زیرمجموعه را بدون کسر از وی دریافت میکنید .

 

چرا اپیزو ؟

  • روشهای متنوع در کسب درآمد از لینک و متن

  • 2 تا 3 برابر کسب درآمد بیشتر از سایتهای مشابه

  • 0 تا 200 ریال درآمد از هر آی پی در روز

  • 30 تا 50 ریال از هر بازدید ایرانی و یا خارجی

  • تسویه حساب منظم هفتگی و بدون تاخیر

  • پنل و امکانات حرفه ای

  • بات تلگرام برای کوتاه کردن راحت تر لینکها

  • امکان ویرایش لینک و متن حتی بعد از انتشار

 

سقف درآمد روزانه اپپزو برای وبمستر صاحب لینک هیچ محدودیتی نداشته و شما می توانید به میزان کل بازدیدکنندگان حقیقی خود درآمد داشته باشید .

 

 

مراحل شروع کسب درآمد در اپیزو بصورت زیر می باشد :

 

1عضویت در سایت و تکمیل پروفایل و مشخصات حساب بانکی

2- ورود به سایت و تبدیل لینک ها و یا متن های مورد نظربه لینک اپیزو

 

3-به اشتراک گذاری لینک ایجاد شده با مخاطبین و یا در شبکه های اجتماعی ، سایتهای پربیننده ، کانالهاو گروهها در تلگرام و یا سایر پیامرسان ها و .

 

4-اکنون به ازای هر بازدید که از لینک اپیزو ایجاد شده توسط شما شود مبلغی بین 30 تا 50 ریال و مجموعا از هر آی پی در یک روز تا سقف 200 ریال به حساب شما اضافه میگردد .

 

5-  درآمد شما پس از رسیدن به حداقل موجودی 10 هزار تومان بصورت اتوماتیک و بدون نیاز به ثبت درخواست در روزهای دوشنبه هر هفته ، واریز میگردد .

 

برای شروع فعالیت در اپیزو عضو شوید

 

 

 

پرسش و پاسخ

 

1-من هیچ لینک یا سایتی برای قراردادن لینک و کسب درآمد ندارم چه کنم ؟

پاسخ :  شما می توانید مطالب پربیینده ای را انتخاب کنید و در شبکه های اجتماعی مثل فیسبوک ، کانالها و گروههای تلگرام و یا انجمن های عمومی به اشتراک بگذارید و بدون داشتن سایت نیز کسب درآمد داشته باشید .

 

2- میزان کسب درآمد از هر بازدید چقدر است ؟

پاسخ :

30 تا 50 ریال از هر بازدید ایرانی و ماکزیمم 200 ریال از هر آی پی  در روز

 

3- برای کسب درآمد باید چه اطلاعاتی در بخش پروفایل وارد شود ؟

پاسخ : برای دریافت وجه باید در منوی اصلی / تنظیمات  /  ویرایش اطلاعات کاربری

یعنی در لینک :http://opizo.com/usercp/user/setting

مشخصات حساب بانکی خود را که شامل موارد زیر هست را وارد نمایید :

نام و نام خانوادگی ، نام بانک ، کد شبای حساب بانکی و شماره کارت بانک

وارد کردن همه موارد بالا بصورت کامل و فارسی اامیست .

 

4-آیا امکان قراردادن لینک اپیزو در سایتهای خارجی و با بازدیدکننده خارجی وجود دارد ؟

پاسخ : بله اپیزو یک سایت چندزبانه بوده و کاربران خارجی نیز براحتی می توانند لینکهای اپیزو را باز کرده و رد تبلیغ کنند .

 

5- آیا می توانم خودم لینکهای خودم را باز و رد تبلیغ کنیم و کسب درآمد نمایم ؟

پاسخ : خیر اینکار تقلب محسوب میشه و در صورت مشاهده اکانت شما مسدود و درآمد شما بلوکه خواهد شد . باز کردن لینکهای کوتاه شده باید توسط مخاطبین شما انجام شود و آنها باید رد تبلیغ کنند .

 

6- درآمد اپیزو از چیست و چرا برای مشاهده لینک درآمد پرداخت میکند ؟

پاسخ : اپیز در صفحات هر لینک ، تبلیغاتی نمایش میدهد و به ازای این نمایش تبلیغات درآمد کسب میکند و این درآمد را بین خود و کوتاه کننده لینک تقسیم می نماید .

 

 

 

چطور می توانم به اپیزو اعتماد کنم ؟

 

پاسخ : اپیزو یک سایت قدیمیست اگر کمی در گوگل سرچ کنید متوجه گستردگی حجم استفاده از اپیزو می شوید مطمئنا اگر اپیزو پرداختی نداشت کسی از آن استفاده نمی کرد . علاوه بر آن شما می توانید از سایتهای بزرگی که هماکنون در حال استفاده از اپیزو هستند استعلام کرده و از پرداختی اپیزو مطمئن شوید .علاوه بر این میتوانید با مشاهده نظرات کاربران در وبلاگ اپیزو نیز از صحت فعالیت اپیزو اطمینان یابید با استفاده از لینک زیر :

مشاهده نظرات استفاده کنندگان اپیزو


 

برای شروع فعالیت در اپیزو عضو شوید

 


شنیدهام سخنی خوش كه پیر كنعان گفت
فراق یار نه آن میكند كه بتوان گفت

حدیث هول قیامت كه گفت واعظ شهر
كنایتیست كه از روزگار هجران گفت

نشان یار سفركرده از كه پرسم باز
كه هر چه گفت برید صبا پریشان گفت

فغان كه آن مه نامهربان مهرگسل
به ترك صحبت یاران خود چه آسان گفت

من و مقام رضا بعد از این و شكر رقیب
كه دل به درد تو خو كرد و ترك درمان گفت

غم كهن به می سالخورده دفع كنید
كه تخم خوشدلی این است پیر دهقان گفت

گره به باد مزن گر چه بر مراد رود
كه این سخن به مثل باد با سلیمان گفت

به مهلتی كه سپهرت دهد ز راه مرو
تو را كه گفت كه این زال ترك دستان گفت

مزن ز چون و چرا دم كه بنده مقبل
قبول كرد به جان هر سخن كه جانان گفت

كه گفت حافظ از اندیشه تو آمد باز
من این نگفتهام آن كس كه گفت بهتان گفت


حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان میتوان گرفت

افشای راز خلوتیان خواست كرد شمع
شكر خدا كه سر دلش در زبان گرفت
زین آتش نهفته كه در سینه من است

خورشید شعلهایست كه در آسمان گرفت

میخواست گل كه دم زند از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت

آسوده بر كنار چو پرگار میشدم
دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت

آن روز شوق ساغر می خرمنم بسوخت
كتش ز عكس عارض ساقی در آن گرفت

خواهم شدن به كوی مغان آستین فشان
زین فتنهها كه دامن آخرزمان گرفت

می خور كه هر كه آخر كار جهان بدید
از غم سبك برآمد و رطل گران گرفت

بر برگ گل به خون شقایق نوشتهاند
كان كس كه پخته شد می چون ارغوان گرفت

حافظ چو آب لطف ز نظم تو میچكد
حاسد چگونه نكته تواند بر آن گرفت


ساقی بیا كه یار ز رخ پرده برگرفت
كار چراغ خلوتیان باز درگرفت
آن شمع سرگرفته دگر چهره برفروخت
وین پیر سالخورده جوانی ز سر گرفت
آن عشوه داد عشق كه مفتی ز ره برفت
وان لطف كرد دوست كه دشمن حذر گرفت
زنهار از آن عبارت شیرین دلفریب
گویی كه پسته تو سخن در شكر گرفت
بار غمی كه خاطر ما خسته كرده بود
عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت
هر سروقد كه بر مه و خور حسن میفروخت
چون تو درآمدی پی كاری دگر گرفت
زین قصه هفت گنبد افلاك پرصداست
كوته نظر ببین كه سخن مختصر گرفت
حافظ تو این سخن ز كه آموختی كه بخت
تعویذ كرد شعر تو را و به زر گرفت

شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیكر او سیر ندیدیم و برفت

گویی از صحبت ما نیك به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت

بس كه ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم
وز پی اش سوره اخلاص دمیدیم و برفت

عشوه دادند كه بر ما گذری خواهی كرد
دیدی آخر كه چنین عشوه خریدیم و برفت

شد چمان در چمن حسن و لطافت لیكن
در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت

همچو حافظ همه شب ناله و زاری كردیم
كای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت


ساقی بیار باده كه ماه صیام رفت
درده قدح كه موسم ناموس و نام رفت

وقت عزیز رفت بیا تا قضا كنیم
عمری كه بی حضور صراحی و جام رفت

مستم كن آن چنان كه ندانم ز بیخودی
در عرصه خیال كه آمد كدام رفت

بر بوی آن كه جرعه جامت به ما رسد
در مصطبه دعای تو هر صبح و شام رفت

دل را كه مرده بود حیاتی به جان رسید
تا بویی از نسیم میاش در مشام رفت

زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه
رند از ره نیاز به دارالسلام رفت

نقد دلی كه بود مرا صرف باده شد
قلب سیاه بود از آن در حرام رفت

در تاب توبه چند توان سوخت همچو عود
می ده كه عمر در سر سودای خام رفت

دیگر مكن نصیحت حافظ كه ره نیافت
گمگشتهای كه باده نابش به كام رفت


همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
حباب وار براندازم از نشاط كلاه
اگر ز روی تو عكسی به جام ما افتد
شبی كه ماه مراد از افق شود طالع
بود كه پرتو نوری به بام ما افتد
به بارگاه تو چون باد را نباشد بار
كی اتفاق مجال سلام ما افتد
چو جان فدای لبش شد خیال میبستم
كه قطرهای ز زلالش به كام ما افتد
خیال زلف تو گفتا كه جان وسیله مساز
كز این شكار فراوان به دام ما افتد
به ناامیدی از این در مرو بزن فالی
بود كه قرعه دولت به نام ما افتد
ز خاك كوی تو هر گه كه دم زند حافظ
نسیم گلشن جان در مشام ما افتد

آن كه رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
صبر و آرام تواند به من مسكین داد
وان كه گیسوی تو را رسم تطاول آموخت
هم تواند كرمش داد من غمگین داد
من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم
كه عنان دل شیدا به لب شیرین داد
گنج زر گر نبود كنج قناعت باقیست
آن كه آن داد به شاهان به گدایان این داد
خوش عروسیست جهان از ره صورت لیكن
هر كه پیوست بدو عمر خودش كاوین داد
بعد از این دست من و دامن سرو و لب جوی
خاصه اكنون كه صبا مژده فروردین داد
در كف غصه دوران دل حافظ خون شد
از فراق رخت ای خواجه قوام الدین داد


نشاید گفتن آن کس را دلی هست        که ننهد بر چنین صورت دل از دست
به منظوری که با او میتوان گفت        نه خصمی کز کمندش میتوان رست
به دل گفتم ز چشمانش بپرهیز       که هشیاران نیاویزند با مست
سرانگشتان مخضوبش نبینی          که دست صبر برپیچید و بشکست
نه آزاد از سرش بر میتوان خاست       نه با او میتوان آسوده بنشست
اگر دودی رود بی آتشی نیست          و گر خونی بیاید کشتهای هست
خیالش در نظر چون آیدم خواب       نشاید در به روی دوستان بست
نشاید خرمن بیچارگان سوخت       نمیباید دل درمندگان خست
به آخر دوستی نتوان بریدن       به اول خود نمیبایست پیوست
دلی از دست بیرون رفته سعدی      نیاید باز تیر رفته از شست



دیر آمدیای نگار سرمست      زودت ندهیم دامن از دست
بر آتش عشقت آب تدبیر      چندان که زدیم بازننشست
از روی تو سر نمیتوان تافت       وز روی تو در نمیتوان بست
از پیش تو راه رفتنم نیست      چون ماهی اوفتاده در شست
سودای لب شکردهانان       بس توبه صالحان که بشکست
ای سرو بلند بوستانی         در پیش درخت قامتت پست
بیچاره کسی که از تو ببرید     آسوده تنی که با تو پیوست
چشمت به کرشمه خون من ریخت       وز قتل خطا چه غم خورد مست
سعدی ز کمند خوبرویان       تا جان داری نمیتوان جست
ور سر ننهی در آستانش      دیگر چه کنی دری دگر هست




چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست       که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
دگر به روی کسم دیده بر نمیباشد        خلیل من همه بتهای آزری بشکست
مجال خواب نمیباشدم ز دست خیال       در سرای نشاید بر آشنایان بست
در قفس طلبد هر کجا گرفتاریست      من از کمند تو تا زندهام نخواهم جست
غلام دولت آنم که پای بند یکیست        به جانبی متعلق شد از هزار برست
مطیع امر توام گر دلم بخواهی سوخت       اسیر حکم توام گر تنم بخواهی خست
نماز شام قیامت به هوش بازآید        کسی که خورده بود می ز بامداد الست
نگاه من به تو و دیگران به خود مشغول        معاشران ز می و عارفان ز ساقی مست
اگر تو سرو خرامان ز پای ننشینی      چه فتنهها که بخیزد میان اهل نشست
برادران و بزرگان نصیحتم مکنید       که اختیار من از دست رفت و تیر از شست
حذر کنید ز باران دیده سعدی         که قطره سیل شود چون به یک دگر پیوست
خوشست نام تو بردن ولی دریغ بود       در این سخن که بخواهند برد دست به دست



بی تو حرامست به خلوت نشست      حیف بود در به چنین روی بست
دامن دولت چو به دست اوفتاد       گر بهلی بازنیاید به دست
این چه نظر بود که خونم بریخت      وین چه نمک بود که ریشم بخست
هر که بیفتاد به تیرت نخاست       وان که درآمد به کمندت نجست
ما به تو یک باره مقید شدیم        مرغ به دام آمد و ماهی به شست
صبر قفا خورد و به راهی گریخت         عقل بلا دید و به کنجی نشست
بار مذلت بتوانم کشید        عهد محبت نتوانم شکست
وین رمقی نیز که هست از وجود       پیش وجودت نتوان گفت هست
هرگز اگر راه به معنی برد        سجده صورت نکند بت پرست
مستی خمرش نکند آرزو       هر که چو سعدی شود از عشق مست


چه دلها بردی ای ساقی به ساق فتنه انگیزت      دریغا بوسه چندی بر زنخدان دلاویزت
خدنگ غمزه از هر سو نهان انداختن تا کی        سپر انداخت عقل از دست ناوکهای خون ریزت
برآمیزی و بگریزی و بنمایی و بربایی         فغان از قهر لطف اندود و زهر شکرآمیزت
لب شیرینت ار شیرین بدیدی در سخن گفتن        بر او شکرانه بودی گر بدادی ملک پرویزت
جهان از فتنه و آشوب یک چندی برآسودی         اگر نه روی شهرآشوب و چشم فتنه انگیزت
دگر رغبت کجا ماند کسی را سوی هشیاری         چو بیند دست در آغوش مستان سحرخیزت
دمادم درکش ای سعدی شراب صرف و دم درکش        که با مستان مجلس درنگیرد زهد و پرهیزت





مپندار از لب شیرین عبارت     که کامی حاصل آید بی مرارت
فراق افتد میان دوستداران    زیان و سود باشد در تجارت
یکی را چون ببینی کشته دوست      به دیگر دوستانش ده بشارت
ندانم هیچ کس در عهد حسنت      که بادل باشد الا بی بصارت
مرا آن گوشه چشم دلاویز        به کشتن میکند گویی اشارت
گر آن حلوا به دست صوفی افتد       خداترسی نباشد روز غارت
عجب دارم درون عاشقان را       که پیراهن نمیسوزد حرارت
جمال دوست چندان سایه انداخت     که سعدی ناپدیدست از حقارت



بنده وار آمدم به زنهارت      که ندارم سلاح پیکارت
متفق میشوم که دل ندهم       معتقد میشوم دگربارت
مشتری را بهای روی تو نیست       من بدین مفلسی خریدارت
غیرتم هست و اقتدارم نیست        که بپوشم ز چشم اغیارت
گر چه بی طاقتم چو مور ضعیف       میکشم نفس و میکشم بارت
نه چنان در کمند پیچیدی        که مخلص شود گرفتارت
من هم اول که دیدمت گفتم       حذر از چشم مست خون خوارت
دیده شاید که بی تو برنکند          تا نبیند فراق دیدارت
تو ملولی و دوستان مشتاق       تو گریزان و ما طلبکارت
چشم سعدی به خواب بیند خواب       که ببستی به چشم سحارت
تو بدین هر دو چشم خواب آلود      چه غم از چشمهای بیدار



دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت       تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت
جرم بیگانه نباشد که تو خود صورت خویش        گر در آیینه ببینی برود دل ز برت
جای خندهست سخن گفتن شیرین پیشت       کب شیرین چو بخندی برود از شکرت
راه آه سحر از شوق نمییارم داد        تا نباید که بشوراند خواب سحرت
هیچ پیرایه زیادت نکند حسن تو را        هیچ مشاطه نیاراید از این خوبترت
بارها گفتهام این روی به هر کس منمای       تا تأمل نکند دیده هر بی بصرت
بازگویم نه که این صورت و معنی که تو راست        نتواند که ببیند مگر اهل نظرت
راه صد دشمنم از بهر تو میباید داد         تا یکی دوست ببینم که بگوید خبرت
آن چنان سخت نیاید سر من گر برود        نازنینا که پریشانی مویی ز سرت
غم آن نیست که بر خاک نشیند سعدی       زحمت خویش نمیخواهد بر رهگذر



دل هر که صید کردی نکشد سر از کمندت       نه دگر امید دارد که رها شود ز بندت
به خدا که پرده از روی چو آتشت برافکن      که به اتفاق بینی دل عالمی سپندت
نه چمن شکوفهای رست چو روی دلستانت       نه صبا صنوبری یافت چو قامت بلندت
گرت آرزوی آنست که خون خلق ریزی     چه کند که شیر گردن ننهد چو گوسفندت
تو امیر ملک حسنی به حقیقت ای دریغا      اگر التفات بودی به فقیر مستمندت
نه تو را بگفتم ای دل که سر وفا ندارد          به طمع ز دست رفتی و به پای درفکندت
تو نه مرد عشق بودی خود از این حساب سعدی       که نه قوت گریزست و نه طاقت گزندت



کهن شود همه کس را به روزگار ارادت       مگر مرا که همان عشق اولست و زیادت
گرم جواز نباشد به پیشگاه قبولت           کجا روم که نمیرم بر آستان عبادت
مرا به روز قیامت مگر حساب نباشد        که هجر و وصل تو دیدم چه جای موت و اعادت
شنیدمت که نظر میکنی به حال ضعیفان           تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت
گرم به گوشه چشمی شکسته وار ببینی           فلک شوم به بزرگی و مشتری به سعادت
بیایمت که ببینم کدام زهره و یارا           روم که بی تو نشینم کدام صبر و جلادت
مرا هرآینه روزی تمام کشته ببینی         گرفته دامن قاتل به هر دو دست ارادت
اگر جنازه سعدی به کوی دوست برآرند         زهی حیات نام و رفتنی به شهادت

معلمت همه شوخی و دلبری آموخت       جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت
غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم         که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت
تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین         به چین زلف تو آید به بتگری آموخت
هزار بلبل دستان سرای عاشق را           بباید از تو سخن گفتن دری آموخت
برفت رونق بازار آفتاب و قمر          از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت
همه قبیله من عالمان دین بودند            مرا معلم عشق تو شاعری آموخت
مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه            که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
مگر دهان تو آموخت تنگی از دل من          وجود من ز میان تو لاغری آموخت
بلای عشق تو بنیاد زهد و بیخ ورع         چنان بکند که صوفی قلندری آموخت
دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن         کسی که بر سر کویت مجاوری آموخت
من آدمی به چنین شکل و قد و خوی و روش         ندیدهام مگر این شیوه از پری آموخت
به خون خلق فروبرده پنجه کاین حناست          ندانمش که به قتل که شاطری آموخت
چنین بگریم از این پس که مرد بتواند       در آب دیده سعدی شناوری آموخت




چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت      که یک دم از تو نظر بر نمیتوان انداخت
بلای غمزه نامهربان خون خوارت         چه خون که در دل یاران مهربان انداخت
ز عقل و عافیت آن روز بر کران        ماندم که روزگار حدیث تو در میان انداخت
نه باغ ماند و نه بستان که سرو قامت تو       برست و ولوله در باغ و بوستان انداخت
تو دوستی کن و از دیده مفکنم زنهار        که دشمنم ز برای تو در زبان انداخت
به چشمهای تو کان چشم کز تو برگیرند         دریغ باشد بر ماه آسمان انداخت
همین حکایت روزی به دوستان برسد        که سعدی از پی جانان برفت و جان انداخت


 هر که خصم اندر او کمند انداخت         به مراد ویش بباید ساخت
هر که عاشق نبود مرد نشد        نقره فایق نگشت تا نگداخت
هیچ مصلح به کوی عشق نرفت        که نه دنیا و آخرت درباخت
آن چنانش به ذکر مشغولم         که ندانم به خویشتن پرداخت
همچنان شکر عشق میگویم          که گرم دل بسوخت جان بنواخت
سعدیا خوشتر از حدیث تو نیست          تحفه روزگار اهل شناخت
آفرین بر زبان شیرینت       کاین همه شور در جهان انداخت




متناسبند و موزون حرکات دلفریبت        متوجه است با ما سخنان بی حسیبت
چو نمیتوان صبوری ستمت کشم ضروری          مگر آدمی نباشد که برنجد از عتیبت
اگرم تو خصم باشی نروم ز پیش تیرت           و گرم تو سیل باشی نگریزم از نشیبت
به قیاس درنگنجی و به وصف درنیایی          متحیرم در اوصاف جمال و روی و زیبت
اگرم برآورد بخت به تخت پادشاهی          نه چنان که بنده باشم همه عمر در رکیبت
عجب از کسی در این شهر که پارسا بماند         مگر او ندیده باشد رخ پارسافریبت
تو برون خبر نداری که چه میرود ز عشقت          به درآی اگر نه آتش بزنیم در حجیبت
تو درخت خوب منظر همه میوهای ولیکن           چه کنم به دست کوته که نمیرسد به سیبت
تو شبی در انتظاری ننشستهای چه دانی         که چه شب گذشت بر منتظران ناشکیبت
تو خود ای شب جدایی چه شبی بدین درازی        بگذر که جان سعدی بگداخت از نهیبت


سرمست درآمد از خرابات        با عقل خراب در مناجات
بر خاک فکنده خرقه زهد        و آتش زده در لباس طامات
دل برده شمع مجلس او          پروانه به شادی و سعادات
جان در ره او به عجز میگفت        کای مالک عرصه کرامات
از خون پیادهای چه خیزد         ای بر رخ تو هزار شه مات
حقا و به جانت ار توان کرد         با تو به هزار جان ملاقات
گر چشم دلم به صبر بودی         جز عشق ندیدمی مهمات
تا باقی عمر بر چه آید         بر باد شد آن چه رفت هیهات
صافی چو بشد به دور سعدی         زین پس من و دردی خرابات


آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

فرش شویی و مبل شویی Exo Fanfictions tiorubacir یادداشتهای سردار لایک سرچ جنگل،زیباترین جلوه طبیعت (حفظ و نگهداری آن وظیفه همگانی است) چاقی مهندسی مکانیک Judy's game 10 نکات کلیدی برای حرفه ایان تجزیه و تحلیل سطح ورودی